انچه از عالم اثبات بانضمام عالم ثبوت برآید،ایضا آنچه  ازواقع الامور منتزع است ،بداهه صحت تمیز اشیاءاز دیگر است.
علم منطق بواسطه تدوین مظهر است این مطلب را.چونانکه عوارض معرف وحجت تمییز ماکان ِهیولایی از اواخر موجوده است.کان یقال :حیوان ناطق غیر حیوان مفترس وهو غیر صاهق وهو سوی الناهق.
بناء علیه  چون حالیه گو این که منطق را خادم العلوم گویند و علم را حضور صوره شیءعند العقل ،حال آنکه  در محاج حوزوی ازعلوم تکوینی مانند فیزیک وزیستی مانند شیمی بحثی نیست.
کیف کان ،عمومیت موجوده اثبات کلیت ملحوظ است .علیه انسب این است که فرمایش چون این گفتی باشد حوزه بالنسبه علمیه .....
وفی دلالهه علیه نظر:الجواب .دان جناب معضل کان علم را تنکیر حاصل است وهذا ینتج عمومیته لکن حوزه منسوب است باضافه الی العلم فظاهر چرا که مراد از انساب بیان کیف است لا الکلیه واما الحوزه فی اللغه هی الناحیه او المحدوده
معنی:محدوده ای که مرابط است علم را.